جدول جو
جدول جو

معنی کارنامه خوان - جستجوی لغت در جدول جو

کارنامه خوان
(پَ نِ)
شاهنامه خوان. داستانسرا، صفت کاراسی. رجوع به کاراسی شود:
قمری ز تو فارسی زبان گشت
کاراسی کارنامه خوان گشت.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاهنامه خوان
تصویر شاهنامه خوان
کسی که شاهنامۀ فردوسی را با آهنگ خوب می خواند
فرهنگ فارسی عمید
(اِ خوا / خا)
خوانندۀ شاهنامه. آنکه کتاب شاهنامه خواند، که شاهنامه به آواز بلند و لحن گیرا و خاص خواند و این در دربار سلاطین خاص نقیب بوده است. آنکه اشعار شاهنامۀ فردوسی را با آهنگ متناسب بخواند
لغت نامه دهخدا
تصویری از کار نامه خوان
تصویر کار نامه خوان
کسی که کتابهای سر گذشت بزرگان را برای دیگران بخواند شاهنامه خوان: (قمری ز تو فارسی زبان گشت کار اسی کار نامه خوان گشت) (تحفه العراقین)
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که نامه های شاه را قرائت میکرد (و آن شغلی بود)، کسی که اشعار شاهنامه (فردوسی) را با آهنگ متناسب می خواند
فرهنگ لغت هوشیار